من مردم

امروز واقعا احساس دلتنگی مکینم نمی دونم چرا هر روز مریم رو  میبینم دوباره همه چیز از جلوی چشمام رد میشه اون شش ماه که با هم بودیم اون پسره و هزار تا چیز دیگه در حال حاضر هیچ امیدی به زندگی ندارم و بی جربزه تر از اونم هستم ککه بتونم از دست این زندگی لعنتی خلاص بشم میبنی به چه حفت و خواری افتادم جارت و توان همین یه کار رو هم دگیه ندارم مریم همه چیزمو ازم گرفتم زندگیمو غرورمو و شهامتمو
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد